( بقیه در ادامه مطلب )
( بقیه در ادامه مطلب )
نام یک مرد ژاپنی به دلیل داشتن بلندترین مو از لحاظ ارتفاع در گینس به ثبت رسید.
موهای “کازاهیرو واتانابی” سه فوت (۹۱ سانتی متر) ارتفاع دارد.
یكی از رستورانهای این كشور با كمك 10 آشپز اقدام به پخت این كباب تركی كرده است.ارتفاع این كباب كه 2/6 متر است به طور كامل از گوشت گاو پخته شده است.

پخت این كباب در تركیه توانست ركورد پیشین را كه در دبی و با وزن 468 كیلوگرم به ثبت رسیده بود را بشكند.
به نقل از پایگاه اینترنتی كتاب ثبت ركوردهای جهانی گینس، كاركنان این رستوران پس از به ثبت رسیدن این ركورد، این كباب را بین تماشاچیان تقسیم كردند.

یک سرآشپز استرالیایی بعد از یک ماه تلاش موفق شد تا بزرگترین بستنی جهان را تهیه کند.
بزرگ ترین بستنی جهان با وزنی معادل یک تن در استرالیا تهیه شد. هستون بلومنتال، سرآشپز مشهور استرالیایی که صاحب رستورانهای معروفی دراسترالیا است، این بستنی بزرگ را در ابعاد باورنکردنی درست کرده است.
به گزارش تک ناز هنگام حمل این بستنی که شکل مخروطی دارد و به عبارتی بستنی قیفی است، دچار مشکل شده بودند. هستون در این باره میگوید: ارتفاع بستنی 4 متر و وزنش یک تن است که تهیهاش یک ماه طول کشیده است.
قسمت فوقانی بستنی با استفاده از یک جرثقیل روی قسمت نانی آن متصل شده است. وی ادامه داد: من مایع بستنی را در اندازههای زیادی در 3 رستوران خودم جداگانه درست کردهام و بعد آنها را یکجا فراهم آوردهام. من سعی داشتم رکوردشکنی کنم و موفق هم شدهام. رکورد جهانی تاکنون برای بستنی حدود 5/2 متر بوده است. این سر آشپز سعی کرد تا مقدار زیادی سس توت فرنگی را هم بر روی بستنی خود اضافه کند که موفق به این کار نشد و حجم زیادی از سس به زمین ریخت.
جمعیت زیادی برای مراسم رونمایی از این بستنی در پارک منطقه " گلوستر" در غرب استرالیا جمع شده و پس از رونمایی از آن آن را به بخش های مختلف تقسیم کرده و خوردند.



نور سوریان محمد طیبی، تیرانداز زن مسلمان مالزیایی در هشتمین ماه بارداری در مصاحبه با روزنامه دی ولت آلمان درباره حضورش در المپیک لندن در این شرایط گفت: بیشتر مردم به من حسودی کرده و مرا دیوانه خطاب میکنند که با وضعیت بارداری در این مسابقات شرکت کردم.
وی ادامه داد: سلامت کودکم را در این راه به خطر انداختم اما به عنوان یک زن مسلمان و نماینده کشورم باور دارم حتی در این وضعیت حضورم در المپیک کار صحیحی بوده است. خدا را شکر میکنم که حتی خانوادهام مرا در این راه حمایت کردند. همسرم به من قوت قلب داد اما خواهان مراقبت از فرزندم شد.
تیرانداز مسلمان مالزی با بیان اینکه دوست دارم برای کشورم کاری ارزنده انجام دهم، عنوان کرد: من مادر هستم و احساس مادری دارم. زرق و برق کسب مدال مرا نفریفته بود و اگر اکنون در در المپیک حضور دارم معاینات جدید پزشکی را پشتسر گذاشتم.
تک ناز : این تیرانداز اکنون در سیوچهارمین هفته بارداری است و تاکنون سابقه نداشته در هیچ یک از ادوار المپیک قهرمان زنی باردار شود. مقامان برگزار کننده مسابقات با مشاهده این وضعیت خاص با کمک کادر پزشکی مستقر در المپیک به وی اجازه دادند در رقابتها شرکت کند. گزارش پزشکان حاکی از این است که قلب کودک کاملا طبیعی است.
به گزارش فارس، این زن تیرانداز دلیل این موهبت را اعتقاد به اسلام و خواندن و تلاوت قرآن دانسته و گفته است: هر روز صبح با تلاوت قرآن هم روحیهام را تقویت میکنم و هم با کودکم صحبت میکنم.
برای اولینبار نیست که زن ورزشکاری با این شرایط قدم به مسابقات میگذارد. پیش از این در مسابقات جهانی در سال 2006 ورزشکاری در سومین ماه بارداری و همچنین در سال 2004 در مسابقات آتن بانویی در هفتمین ماه بارداری در مسابقات شرکت کردند اما هیچگاه سابقه نداشته خانمی در سیوچهارمین هفته بارداری در رقابتها شرکت کند.
وی در پایان گفت: من هیچوقت از بودن در حالت بارداری ناراحت نیستم و آن را موهبت آسمانی میدانم.
این تیرانداز از رسیدن به فینال مسابقات بازماند.
به عکس نگاه کنید! پرنده ای در آرزوی صید طعمه، منقارش درون در پلاستیکی یک نوشیدنی گیر کرده است و به دلیل اینکه نتوانسته خودش را نجات دهد از گرسنگی مُرده است.
پرنده ها لکه های نفتی را با دسته ای از ماهی ها اشتباه می گیرند و به میان آن شیرجه می زنند و زمانی که پرها به نفت آلوده شدند آب به هوای موجود در داخل پرها وارد گشته و در نتیجه پرنده خاصیت شناوری خود را از دست داده و در آب غرق می شوند. بسیاری از ماهی ها و آبزیان دیگر تکه های پلاستیک را با غذا اشتباه می گیرند و می بلعند و می میرند و …
وقتی در دامن طبیعت کنسرو می خورید حتماً قوطی های خالی اش را یا زیر سنگ های بزرگ دفن کنید یا با خودتان به شهر برگردانید و در سطل های زباله بریزید، چون برخی از گوشتخواران برای پیدا کردن یک لقمه غذا دست و پوزه شان را در قوطی ها فرو می برند و زخمی می شوند و …..
چقدر زمان باید بگذرد تا یاد بگیریم که هر زباله پلاستکی را دور نیندازیم؟..شک نکنید که این پرنده را ما کُشته ایم!
این دو آرایشگر با مهارتی که دارند میتوانند قیچی باغبانی را به راحتی روی موی مشتری حرکت دهند و بدون اینکه آسیبی به فرد برسانند، کوتاهی مو را انجام دهند.
تکناز : روزانه تعداد زیادی به محل کار این دو آرایشگر مراجعه میکنند تا چگونگی استفاده از این قیچی غولآسا را تماشا کنند اما با وجود این که کوتاهی مو به طور رایگان انجام میشود هیچکس حاضر نیست موهایش را کوتاه کند.
یکی از این دو آرایشگر گفت: از میان مشتریان محدودی که ما داریم دختر جوانی با شجاعت مراجعه کرد و حاضر شد این تجربه را داشته باشد.
نقاشیهای یك الاغ در انگلیس به قیمت بیش از 100 پوند به فروش میرسد.
به گزارش تکناز به نقل از ایسنا، «پتی» نام الاغی انگلیسی است كه با دهانش نقاشی میكشد و هر یك از این آثارش به قیمتی بیش از 100 پوند خریداری میشود.
كار عجیب این حیوان تا جایی برای او شهرت به ارمغان آورده كه روزنامههای انگلیسی از او با عنوان «پیكاسو» (pic-ass-o) یاد میكنند.

به گزارش دیلی میل، «پتی» قلممو را با دهانش نگه میدارد و با رنگهای زنده و متنوع در عرض 10 دقیقه اثری هنری خلق میكند.
این حیوان كه در مركز حیواناتی در شهر بریستول زندگی میكند، همیشه اشیا را با دهانش بلند میكند و همین مطلب تعلیمدهندهاش را تشویق كرد تا به او نقاشی كردن را بیاموزد.
«ویكی گریناسلید» آموزگاری است كه تنها سه هفته وقت صرف كرد تا از «پتی» یك «پیكاسو» در دنیای حیوانات بسازد.
بیوگرافی و عکس های جدید لیلا بلوکات
را میتوانید در ادامه مطلب مشاهده کنید...
عجیب ترین کلمات سرچ شده در گوگل
روش تقلب در امتحان
بابا تو دیگه کی هستی؟
***
روش گول زدن پدر برای خرید پراید
الان میگم بچه ها یه روش پیدا کنند
***
دایناسورها در کجا اهواز زندگی می کردند؟
شوش
***
اصل لر ها به کی بر می گردد؟
فک کنم ناپلئون بناپارت
***
روش بیرون کردن مهمان از خانه به صورت مودبانه
اگه شب بود بگو چقدر خوابم میاد -اگه روز بود بگو با یکی قرار دارم
***
دانلود نرم افزار خوشگل کردن صورت پسر
خوت باید مایه داشته باشی عموجون
***
قیمت گوشی نوکیا گالکسی تب
می خواستی یه اکس پریا هم اضافه کنی بشه نوگیا گالکسی تب اکس پریا
***
خرها چگونه معتاد می شوند
منظورت شتره یا خر!؟!؟
***
دانلود سوالات خرداد مدرسه راهنمایی شهید رجایی
بابا خیلی باحالی
***
دانلود آهنگ ضربان رضا لهراسبی
مجید جان دلبندم ایشون علی لهراسبی هستند
***
دلیل ۴ تا ۴ تا گل خوردن پرسپولیس
جدایی فرهاد مجیدی از استقلال
***
آیا تلوزیون خانه ما گیرنده دیجیتال دارد
ببخشید نوعش چیه؟مارکش چیه؟حتما ۲۱ اینچ سیاه سفیده
***
نحوه خوردن قرص استامینوفن
هر نیم دقیقه یکبار
***
آموزش جفت کردن ماهی کوپی با ماهی بوفالو
هر وقت خودت بایه میمون ……… شدی اینا هم جفت میشن
***
راه های رسیدن به ملیاردها پول
کافی عضو یک گروه کلاهبردار ۳ هزار ملیاردی بشی
بعد یه دفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک به سرم علی تویی؟؟؟؟
می تونین این سیر رو تا هفده باز تکرار کنین ولی بار هجدهم دیگه خطر مرگ داره.من مسئولیتی در قبال این حادثه ندارم. به دوست پسرتون زنگ بزنین و بگین کسی خونه نیست و دعوتش کنین خونتون ، بعد با دختر همسایه برید سینما و فیلم هوو یا ازدواج به سبك ایرونى رو ببینید.
تا دوست پسرتون یه شوخی کوچیک با شما کرد سریعا جبهه بگیرین و باهاش دعوا کنین. با کلماتی از قبیل:مگه تو خودت خواهر مادر نداری؟…یا یه همچین چیزایی .ولی دو تا سه دقیقه بعد خودتون یه جک فجیع یا افتضاح برا دوست پسرتون تعریف کنید و بعدش بشینید و قیافه بنده خدا رو تماشا کنید.
آرایش شدید بزنید و از این شلوارای خیلی برمودا و از این پیرهن آستین کوتاها بپوشید و برید جلوی دوست پسرتون رژه برید و وقتی به شما نزدیک شد و به دو سه متری شما رسید ، سرش داد بزنید و بعدش بشینید و زجر کشیدنش رو تماشا کنید.
عکسهای دو نفره ای رو که با پسر نوه عمه ی خاله ی پدربزرگ پسر دختر خالتون و یا امثالهم گرفتید به دوست پسرتون نشون بدید ولی بهش اجازه ندید حتی یه دونه عکس باهاتون بگیره.
موقع تولد دوست پسرتون جلوی دوستاش فقط بهش یه شاخه گل هدیه بدید و حالشو حسابی بگیرید و (احتمالا بسته به قدرت و توانایی قلبی و شرایط جوی) بشینید و سکته شو تماشا کنید و لذت ببرید.
همین که تو ماشین بغل دست دوست پسرتون نشستین شروع کنین به عطسه کردن و از بوی ادکلن چند صد هزار تومنیش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خریده ایراد بگیرید و بهش بگید که به این بو حساسید
وقتی داره باهاتون حرف می زنه همین که به جای حساس حرفاش رسید بی مقدمه موبایلشو بردارید و به یکی از دوستاتون زنگ بزنید و چهار ساعت و چهل و هشت دقیقه با دوستتون حرف بزنید و دوست پسرتون را تو کف حرف زدن و تو فکر قبض موبایل بذارید.

به گزارش تکناز اگر این دختر نوجوان هر غذای دیگری به غیر از پیتزای مارگاریتا بخورد وضعیت معده او به هم می خورد. خانم ری از یك بیماری نادر به نام ناهنجاری خوردن انتخابی یا SED رنج می برد. افرادی كه به این بیماری دچار هستند تقریبا از همه نوع غذایی می ترسند و فقط می توانند یك یا چند نوع غذای خاص را بخورند. به گزارش ایران ناز زمانی كه ری 2 ساله بود دچار یك عفونت معده شد. از آن زمان از هر نوع غذایی می ترسید و فقط می توانست پاستای پنیر، چیپس و ساندویچ بخورد.

پس از رسیدن به 11 سالگی غذای خانم ری باز هم محدودتر شد و او فقط پیتزا را برای وعده های غذایی 8 سال آینده خود انتخاب كرد. او كه اكنون در رشته هنر تحصیل میكند در این مورد میگوید: برعكس تمام غذاهای دیگر، من عاشق پیتزا هستم. شاید شما از شنیدن این مطلب شگفت زده شوید اما من برای صبحانه، ناهار، شام و حتی برای میان وعدههای خود فقط و فقط پیتزا میخورم.

در این پیتزا فقط باید پنیر و گوجه فرنگی به كار رفته و به خوبی هم پخته شده باشد. مصرف هر نوع غذای دیگر باعث افسردگی ری میشود و او حتی نمیتواند بخش كوچكی از آن غذاها را وارد دهان خود كند. حتی اگر پیتزای او شامل مواد غذایی جدید باشد، این دختر از خوردن آنها خودداری میكند.

خانم ری سال هاست كه هیچ نوع سبزی و میوه ای را لمس نكرده است و همین موضوع باعث شده پزشكان به شدت در مورد سلامت این دختر نگران باشند. بسیاری از مواد مورد نیاز برای اندامهای حیاتی وارد بدن ری نمیشود و به همین دلیل خطر ابتلا به بیماری های خطرناك این دختر را تهدید میكند.
یک مرد چینی چندین دهه است که با خوردن گازوئیل قصد دارد تا ثابت کند مصرف این ماده برای بدن انسان مفید است.
این مرد که حدود 72 سال دارد نزدیک به 43 سال است از گازوئیل به عنوان دارویی شفابخش یاد میکند و ماهانه مقدار سه تا 3/5 لیتر گازوئیل مصرف میکند. «چن ججون» که به تنهایی در مناطق دورافتاده چین زندگی میکند، عادت به نوشیدن گازوئیل دارد تا بدین وسیله خود را از دردهای جسمانی دور کند.
او اولین بار در سال 1969 میلادی زمانی که دردی در قفسه سینهاش احساس کرد، برای تسکین دردش انواع مختلفی از داروها را مصرف کرد که بیفایده بود. اما پس از نوشیدن اولین فنجان گازوئیل متوجه شد که درد قفسه سینهاش به حدی زیادی کاهش یافته است.
پزشکان پس از معاینه «چن» اظهار داشتند بدن او نسبت به گازوئیل ایمنی پیدا کرده است که در غیر این صورت تاکنون کشته شده بود.
ایسنا
بنابرگزارشات بینایی، یکی از پیچیده ترین حواس انسانی است. گروه تحقیقاتی خانم "جردن" انسانهای زیادی را مورد آزمایش قرار داد و توانست از میان آنها فرد مورد نظر را پیدا کند. این فرد یک خانم است و خودش هم یک پزشک میباشد که در شمال انگلستان زندگی میکند.
این خانم دکتر قبول کرده است که آزمایشات بیشتری روی وی انجام شود تا اطلاعات بیشتری در مورد انسانهای تترا کرومت بدست آید.
سوالات مطرح شده در این زمینه بسیار زیاد هستند برای مثال اینکه چرا این پدیده در میان زنان شایع تر است و یا اینکه طبق تحقیقاتی که از سالهای 1948 انجام پذیرفته است مردان بیشتر در معرض کوررنگی هستند وهنوز علت این امر مشخص نشده است. این پزشکان محقق امیدوارند بتوانند جواب سوالات مشابه این را به زودی دریابند.
منبع:پرداد
تکناز : به گفته پزشکان او دچار نوعی بیماری کمیاب به نام فلج معده است. وی ۳۰ ساله است و دائم از گرسنگی رنج میبرد ، معده او میتواند تنها حجم غذایی به اندازه یک بیسکوییت را تحمل کند و در حال حاضر او روزانه ۴۰۰ کالری از طریق سرمهای خوراکی دریافت میکند که این مسئله باعث شده است وی به شدت کاهش وزن داشته باشد.
پزشکان ابتدا تصور میکردند بیماری او بی اشتهایی مفرط باشد اما از آنجایی که وی مدتها تحت نظر روانپزشک قرار گرفت و بی نتیجه بود دوباره نزد متخصص رفت و معلوم شد بیماری او یک بیماری ژنتیکی نادر است که در آن عصب معده فلج شده و معده قدر به هضم غذا نیست و آن را پس میزند او از دوسال و نیم پیش تا کنون از طریق سرمهای خوراکی و لوله گاواژ” تغذیه از راه بینی” تغذیه میشود غالبا حالت گرسنگی دارد. او به شدت ضعیف شده است و حالت ضعف و سرگیجه مدام باعث شده است از کار بیکار شده و دائما در حالت بی حالی روی تخت افتاده باشد.
او میگوید دلش برای طعم غذاهای مختلف تنگ شده است و میترسد تا آخر عمر قادر نباشد یک بار دیگر طعم غذاهای مورد علاقه اش را بچشد. او از اینکه دائما ضف دارد و نمیتواند به خوبی از بچه های خود مراقبت کند ناراحت است و میخواهد دوباره روزی مثل اولین روزهای ازدواجش باشد و از این حالت رنگ پریدگی و ضعف نجات یابد.او میگوید اینکه بچه هایش دائما از او سوال میکنند آیا او دارد میمیرد خیلی عذابش میدهد. وی تاکید میکند بخاطر همسرش و بچه هایش با این بیماری درحال مبارزه است و امیدوار است روزی دوباره سلامتی جسمی اش را به دست آورد.

بیشتر انسانها حداقل یك بار با درد نیش زنبور آشنایی پیدا كردهاند، اما یك حشرهشناس با تجربه یك عمر تحقیق در مورد حشرات و آزمایش نیشهای آنها، به معرفی 10 مورد از دردناكترین نیشهای حشرات پرداخته است.
به گزارش تکناز به نقل از ایسنا، جاستین اشمیت، در سفرهای بیشمار میدانی خود در میان این حشرات، 150 نیش مختلف را شناسایی كرد. این حشرهشناس سپس با ایجاد فهرست «درد نیش»، 78 گونه نیش را در مقیاس یك تا چهار رتبهبندی كرد و به ارائه توصیفات متناسب و تاحدی غیرعلمی برای هر درد پرداخت.
برای مشاهده کامل مطلب به ادامه مطلب مراجعه کنید !
سلام بر تو میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم
شایدم نشناختی، منم غضنفر
آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟
امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت میآید؟
ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمیآید؟
خیلی خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت میکردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی از دست من ناراحت شدی. ولی با عشق و علاگه به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی. آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم.
از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس میایستادم تا تورا ببینم، ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.
یک گاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم “عشقم” هروقت آن را میبینم به تو فکر میکنم و تصویر تو را به ذهن میآورم. اینم بگم که من بدجوری گیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به گاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی؟
راستی این شمارهای که به من دادی خیلی به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل میکنم و تو هم هی میگی “مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد” من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مجه نه!؟
یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟
ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟
ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی خواستی بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر!
یه روزی میام خواستگاریت، میخوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی دستی هم باهاش میکنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم، راستی کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی بهش بجو خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه!
چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فچر بد نکن!
دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی جیر کردم گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.
راستی من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم که نفهمی از من خوردی یا از خر!
خلاصه اینکه بی قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک!
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول میگشتم
داماد : موجودیست مظلوم، قبل از دامادی منت بسیار کشیده، بسیار گردن کج کرده تا سر انجام بعله را گرفته، اما همواره انگ به غلامی پذیرفته شدن را به همراه داشته و خانواده ی عروس اورا به عنوان عضوی تحمیلی دانسته و به رسمیت نمیشناسند.
پدر زن : موجودیست از جنس داماد، اما آبش با داماد در یک جوی نرفته و همواره به داماد به چشم دزد ناموس نگاه می کند که دختر دردانه اش را از چنگ بابا درآورده...
برادر زن : موجودیست دو رو از جنس داماد، غالباً سیاست یک بام و دو هوا را دارد، برای داماد از جنس پدرزن بوده و در جایی دیگر خود داماد است و به مشقات دامادی گرفتار.
خواهر زن : از او به عنوان نان زیر کباب هم یاد شده، نقشی دوگانه دارد، گاه مرهم درد است و گاه سوهان روح.
باجناق : همسر خواهر زن را گویند، موجودیست منافق و رقیبی سرسرخت و ملاکی برای سنجش و قیاس، اعمال و رفتارش همواره بر زندگی شما سایه افکنده و بر روی اعصابتان پارازیتهایی با طول موج متوسط ارسال میکند. آهنگ تغییر در زندگی شما تابعیست جبری از تغییرات زندگی او، که بر اساس میزان و کیفیت تغییرات مورد سنجش قرار میگیرید.
و اما
مادر زن : وزیر جنگ، مسئول براندازی نرم، حاکم خانوادهی همسر، مخرج مشترک نظر اعضای خانوادهی همسر که از نفوذی ویژه برخوردار بوده و اگر با سیاست دم او را ببینید همهی مشکلات سهل میشوند و در غیر این صورت زندگی به کامتان تلخ گشته و به این نتیجه خواهید رسید که ازدواج بزرگترین اشتباه یک مرد است !
و سر انجام
دختر: سلام. خواهش می کنم.? asl plz
پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟
دختر : تهران/نازنین/۲۲
پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.
دختر: مرسی!شما مجردین؟
پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟
دختر : نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر : من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر : wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.
دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟
پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟
دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟
پسر : خیابون دربند. شما چی؟
دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟
پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک….شما چی؟
دختر : اسم فامیلی شما چیه؟
پسر : من؟ حسینی! چطور؟
دختر : چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده…. آخه می دونین………..
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!
پسر : عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!
دختر : او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا! راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای
پسر : باشه عمه ملوک! بای……

بچه 9 ساله الان
کامپیوتر داره
اینتزنت داره
فیسبوک داره
توییتر داره
ایکس باکس داره
پی اس تری داره
آیفون داره
ویدیو سی دی داره
موبایل داره
آیپاد داره...
دفتر نقاشی داشت
خمیر بازی داشت
دبرنا بازی میکرد با نخود و لوبیا
توپ دو لایه میکرد که حس توپ چهل تیکه بهش دست بده
گل یا پوچ، چشمک، شاه دزد وزیر، اسم فامیل، خر پلیس، هفت سنگ
دیگه فوق فوقش یه آتاری یا میکرو با کلی التماس براش میخریدن.


1- کشیدن بقیه کمربند ایمنی راننده و نگهداشتن آن هنگام مشاهده افسر راهنمایی و رانندگی
2- دادن شماره تلفن راننده به سرنشینان خودروی بغلی
3- تعویض دنده هنگامی که راننده در حال مکالمه با تلفن است
4- تیکه انداختن به عابرین پیاده
5- جیغ زدن هنگام عبور از داخل تونلها
6- فحش دادن به دیگر رانندگان بخاطر رانندگی بد آنها
7- تشویق راننده برای لایی کشی
8- فحش و نفرین به راننده موقع عبور از روی دست اندازها
9- خوابیدن با صدای خروپف زیاد در جاده ها
10- ایجاد قوت قلب برای راننده هنگام دعوا
11- ... و در نهایت انجام مجلس کفن و دفن راننده ..
گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم
گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم
گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى
دایم اسیر گشتم در بند بیخیالى
گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى
گفتا که: می سرایم تکنو ،رپ و سواری!
گفتم: کجاست لیلى ، مشغول دلربایى ؟
گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایى
گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز
گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز
گفتم: بگو زمویش، گفتا: که مِش نموده
گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده
گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟
گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟
گفتا: خریده قسطى یک ال سی دی به جایش
گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره
گفتا: شده پرستار یا منشى اداره
گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل
گفتا: که دست خود را بردار از سر دل
گفتم: ز ساربان گو با کاروان غمها
گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادى
گفتا: پژو ، دوو، بنز ،کمری نوک مدادى
گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى
گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى
گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا: به جاى هدهد دیش است و ماهواره
گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد
گفتا: به پست داده ، آوُرد یا نیاوُرد ؟
گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى
گفتا که: ادوکلن شد در شیشه هاى رنگى
گفتم: سراغ دارى میخانه اى حسابى
گفت: آن چه بود از دم ،گشته چلوکبابى
گفتم: سراغ دارى میخانه اى حسابى؟
گفت: آنچه بود از دم ،گشته چلوکبابى
گفتم بیا دوتایی ،لب تر کنیــــم پنهان
گفتا :نمی هراسی از چوب پاسبانان؟
گفتم :شراب نابی ،تودست و پانداری؟
گفتا: که جاش دارم، وافــــــور با نگاری
گفتم: بلند بوده موی تو آن زمان ها !
گفتا: به حبس بودم،از ته زدند آن ها
گفتم: شما و زندان؟حافط ما رو گرفتی؟
گفتا: ندیده بودم ،"هالو" به این خرفتی!!
برداشت و نتیجه این شعر با شما
وااااااااااااااااای امروز تفلدمه
تفلد تفلد تفلدم مبارک
25655555544884تا کامنت
-تولدت مبارک خانومی
.
.
.
-شما از طرف بلاگفا بهتربن وبلاگ نویس معرفی شدید
وبلاگ یک پسر
آرزو می کنم روزی برسه که همه انسان ها بتوانند با هر عقیده رنگ و قومیتی در کنار هم آزادانه زندگی کنند
1 کامنت
-حرف مفت نزن
(تازه همون یه نفر هم آدرس وبلاگ خودشو گذاشته)
همان روزی که فرزندم بشد وارد به دانشگاه
برآمد از درون سینه ام از غصّه وغم آه
بشد دانشجوی آزاد ومن دربند وبیچاره
چرا که نیک می دانم هزینه ساز و سرباره
از این پس الوداعی بایدم با خنده و شادی
و با هر چه پس انداز و حقوق و پول و آزادی
شروع گردید دوران ریاضت ، سختی و حرمان
هرآن چیزی بنا کردم بشد درلحظه ای ویران
زدم چوب حراج بر فرش و تخت و تی وی رنگی
همه چیزم بشد قربانی این کار فرهنگی
به خون دل نمودم جور، پول ثبت نام او
حدیث و داستان و قصّه بود، موضوع وام او
از آن ترسم که تا پایان تحصیلات فرزندم
وتاگیرد لیسانس خویش این دردانه دلبندم
نه سقفی روی سر باشد نه فرشی زیر پای من
به جای خانه گردد محبس و زندان سرای من
شود او فارغ التحصیل و ساقط گردد از من حال
شود« جاوید» دراو حسرت شغل و زمن هم مال

نوشته های یک دختر ترشیده (طنز)
برای مشاهده مطلب به ادامه مطلب مراجعه کنید !

پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!
ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!
انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!
و اما ایران :
پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...ً
ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!
شاکی ام ، دلخورم ، پکر شده ام،
چون که امروز با خبر شده ام،
که تو در کوچه ای همین اطراف،
با جوانی جُلنبر و الاف،
سخت سرگرم گفت و گو بودی ،
چه شنیدی از او ؟ چه فرمودی؟
رفته بالا فشارم ای گاگول،
سکته کرده ام مطابق معمول،
ای پدر سوخته ، بدم الان ،
پدرت را درآورد مامان،
میروی "داف" میشوی حالا؟
فکر کردی که من هویجم ، ها؟
بزنم توی پوز تو همچین،
که بیاید فکت به کُل پایین؟
دخترم جامعه خطرناک است،
بچه ای تو ، مخت هنوز آک است،
آن پدر سوخته چه می نالید؟
بر سرت داشت شیره می مالید؟
بست لابد برای تو خالی،
وای از این عشقهای پوشالی!
شبنم آنگاه بعد از این صحبت ،
گفت بابا خیالتان راحت ،
من فقط فحش بار او کردم ،
ناسزاها نثار او کردم،
پیش اهل محل به او گفتم :
به تو هم می شود که گفت آدم؟
بچه در راهه ، پس کجاهایی؟
خواستگاری چرا نمی آیی؟
تا که اوس اصغر این سخن بشنید،
کُل فکش به سمت چپ پیچید،
کله اش روی شانه اش ول شد،
سکته اش مثل این که کامل شد
طرز فکر دانشجوهای جدید و ترم آخری (طنز)
برای مشاهده مطلب به ادامه مطلب مراجعه کنید !
زنده شد خنده دوباره با نوای پـَـَـ نــه پـَـَــــ
دل ما شاد شد ازخاطره های پـَـَـ نــه پـَـَــــ
هرکسی هرسخنی داشت برایت بنوشت
ذهن مابازشد از ذهن رسای پـَـَـ نــه پـَـَــــ
باصدای توبه لبخنــــد کمی راضــــی شــد
دل غمگین و صدایم به صدای پـَـَـ نــه پـَـَــــ
پیـــج ها مانده و درمانده شدند از هنـــرت
خودمانیم همه افتاده به پای پـَـَـ نــه پـَـَــــ
نمره دادی به همه لایـــک زدی پست مرا
اگــرم لایــک نخوردم به فدای پـَـَـ نــه پـَـَــــ
هرکــه زوری زدو خلاقـــیتی حاصل کـــــرد
همه را ریخت به عشق توبه پای پـَـَـ نــه پـَـَــــ
شعــر ناقابلــی از عقــل کمم بیــــرون زد
نامه ای ساده زدم باز بــرای پـَـَـ نــه پـَـَــــ

برای مشاهده مطلب به ادامه مطلب مراجعه کنید !
شباهت بلال و خیار چیست؟
هیچكدامشان در «تایتانیك» بازی نكردند
چرا روی آدرس اینترنت به جای یك دبیلیو، سه تا دبیلیو میگذارند؟
چون كار از محكمكاری عیب نمیكنه
برای قطع جریان برق چه باید كرد؟
باید قبض آن را پرداخت نكرد
آخرین دندانی كه در دهان دیده میشود چه نام دارد؟
دندان مصنوعی
چطور میشود چهارنفر زیر یك چتر بهایستند و خیس نشوند؟
وقتی هوا آفتابی باشد این كار را انجام دهند
چرا لكلك موقع خواب یك پایش را بالا میگیرد؟
چون اگر هر دو را بالا بگیرد، میافتد
چرا دو دوتا میشود پنج تا؟
چون علم پیشرفت كرده
اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده چیست؟
طلاق
چه طوری زیر دریایی رو غرق میکنن؟
یه غواص میره در میزنه
خط وسط قرص برای چیه؟
برای اینكه اگه با آب نرفت پایین با پیچگوشتی بره
اگه یه نقطه آبی روی دیوار دیدید كه حركت میكند چیست؟
مورچهای است كه شلوار لی پوشیده
*بنده خدا میره قهوه خونه میگه یه فنجون قهوه چنده...؟ طرف میگه پونصد. رفیق مون می پرسه شکرش چنده...؟ او هم میگه مجانیه. ایشون هم میگه پس 2 کیلو شکر بده!
*بنده خدا می ره امتحان گواهی نامه بده. چندبار رد میشه. بعد تو راه پلیس جلوش رو می گیره. می گه گواهی نامه! اون هم میگه دادین که می خواین؟
*دوتا جمله خفن دارم نه حسین پناهی گردن میگیره نه دکتر شریعتی! موندم چیکارش بکنم!
*یه ضرب المثل چینی هست که می گه: تا ایران هست بازیافت چرا؟!؟
*از این طرح هزاران لبخند که هیچی به ما نرسید. حالا اگه یه طرح هزاران فحش بذاره من یه نفری همه رو برنده میشم!
*چه لحظه باشکوهی بود. اون لحظه... وقتی معلم می بردمون پای تخته تا ازمون درس بپرسه وسطش زنگ می خورد...!
*مسخره ترین سوالی که میشه از یکی پرسید: می تونم بهت اعتماد کنم؟! در تاریخ حتی یک مورد هم جواب منفی ثبت نشده!
*تا حالا دقت کردین وقتی یه نفر شمارو دعوت به دیدن یه فیلمی که قبلا خودش دیده می کنه تو مدت فیلم یه جوری نگاتون می کننه که انگار خودش فیلم رو ساخته؟!
*دو نفر داشتن با هم خالی می بستن. اولی گفت 40 سال پیش ساعت بابام تو همین رود افتاد! دیروز بعد این همه مدت رفتیم غواصی پیداش کردیم سالم بود! دومی گفت بابای من 40 سال پیش افتاد تو همین رود، دیروز دیدیم اومد خونه سالم سالم بود! اولی گفت تو این مدت او زیر چی کار می کرد؟ گفت: ساعت بابای تو رو کوک می کرد.
*همون دو نفر داشتن باز دوباره برای هم خالی می بستن. اولی می گه بابای من یه طویله خیلی بزرگ داره. وقتی یه گاو واردش می شه تا بخواد برسه ته طویله بچه دار می شه. اون گوساله هم گاو می شه. باز هم اون گاوه بچه دار می شه و باز دوباره اونگ وساله گاو می شه. همین جوری تا 7 بار این اتفاق می افته. بعد تازه گاوه می رسه ته طویله. دومی می گه این که چیزی نیست. بابای من یه عصای بزرگ داره. وقتی می ره بیابون برای شکار شیر، برای اینکه آفتاب اذیتش نکنه یا عصاش ابرها رو می کشه بالای سرش تا سایه بشه. اولی می گه. حالا بابای تو این عصا را کجا نگه می داره؟! دومی می گه: تو طویله بابای تو!
*نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید: «شما برای چی می نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد: «برای یک لقمه نان.» نویسنده جوان گفت: «متاسفم. برخلاف شما ما برای فرهنگ می نویسیم» و برنارد شاو گفت: «عیبی ندارد پسرم. هرکدام از ما برای چیزی می نویسیم که نداریم.»
1.یه شوهرم نداریم شب که دیر میاد خونه ببینه رو کاناپه خوابمون برده دلش بسوزه دیگه دیر نیاد!
2.یه شوهرم نداریم وقتی بهش میگیم من رو بیشتر دوس داری یا مامانتو ، بگه توام چه سوالایی می پرسی ، هر دوتون رو دوس دارم دیگه ! خوشحال شیم از اینکه ما رو خیــــــــــــــلی دوس داره " قدِ مامانش "
3.یه شوهرم نداریم عاشق قرمه سبزی باشه ، ما هم که بلد نیستیم درست کنیم ! بگیم بین من و قرمه سبزی یکی رو انتحاب کن !!
4.یه شوهرم نداریم , نداریم که نداریم به درک اسفل یه لامبورگینی هم نداریم غروب جمعه ای بریم بگردیم دلمون نگیره !
5.یه شوهرم نداریم گانگستر باشه، هیچ کس جرات نکنه بهمون بگه بالا چشمت ابروئه !
6.یه شوهرم نداریم صبح جمعه ای بهمون بگه خانومم شما بگی "ف" ناهار فرحزادیم !
7.یه شوهرم نداریم وقتی میپرسه دوسم داری یا نه ؟ بهش بگیم خره من دوست دارم چرا نمیفهمی
8.یه شوهرم نداریم، دوتایی قربون صدقه بچه نداشتمون بریم !
9.یه شوهرم نداریم از جبروت مردونش استفاده کنیم زنگ بزنه پشتیبانی بگه این سرعت اینترنت چه مرگشه پس!خانومم کارای اینترنتیش عقب مونده!
10.یه شوهرم نداریم خوش قیافه باشه، برای استحکام بیشتر پایه های زندگیمون همیشه موهای پر کلاغیش از ته بزنیم که هیچ زنی جز خودمون نتونه بهش نگاه کنه !
11.یه شووورم نداریم غروب که میشه بعد از دو شیفت کار کردن ، با دست پر بیاد خونه در رو با پاش باز کنه ، بریم کیسه ها رو از دستش بگیریم بگیم خسته نباشی آقا .
12.یه شوهرم نداریم شب بگیم ببرمون بیرون اونوقت بگه نه , ما هم از لجمون تایر ماشینشو پنچر کنیم صبح که میخواد بره سر کار ببینه کلافه شه , ما هم موزیانه بخندیم بگیم آخی الهی اشکال نداره عزیزم ولی خب باز خوبه دیشب نخواسیم بریم بیرون وگرنه میخورد تو ذوقمون !
13.یه شوهرم نداریم وقتی میریم کنار دریا ما رو ترک جت اسکی بنشونه!
14.یه شوهرم نداریم صبح به صبح نون تازه برامون بخره !
15.یه شوهرم نداریم تا غم و ناراحتی توی چهره مون ببینه بگه مگه من مردم که تو ناراحتی ؟
16.یه شوهرم نداریم انقد عاشقمون باشه واسه غافلگیر کردنمون با یه زرافه ی طفل بیاد خونه !
17.یه شوهرم نداریم یکمی بهش غر بزنیم دلمون باز شه!
18.یه شوهرم نداریم بهمون بگه از خواب که بیدار میشی ، اول تو چشای من نیگا کن بعد به اون مانیتور ِ لامصّب !!
تعداد صفحات : 3